به یاد عمویم عبدالحسین کلهری شاعری از دیار گتوند زادگاه قیصرامین پور

تقدیم به عموی مرحومم عبدالحسین که هرگز یادش از خاطرم نمیره یقیناً اگه زنده بود با دستای خودش این وبلاگو تقدیم به شما میکرد

به یاد عمویم عبدالحسین کلهری شاعری از دیار گتوند زادگاه قیصرامین پور

تقدیم به عموی مرحومم عبدالحسین که هرگز یادش از خاطرم نمیره یقیناً اگه زنده بود با دستای خودش این وبلاگو تقدیم به شما میکرد

مرگمان نزدیک است

مرگمان نزدیک است 

 

آسمان دل ما ابری شد 

اشک ها پی در پی  

و هوای دل ما تاریک است 

مرگمان نزدیک است 

 

دل ما پر شده از شوق گناه 

قیرگون رنگ رخ ماست سیاه 

کارمان گشته تباه 

زندگی کوره رهی باریک است 

مرگمان نزدیک است 

 

وه که در خواب خوش غفلت خود غوطه وریم  

وای ما دربه دریم 

بانگ هشدار خداوند بلند 

خوش بخوابیم که ما کور و کریم 

کارمان درخور صد تبریک است  

مرگمان نزدیک است 

 

پیش از این پیشه ما مستی و شهوت که نبود 

دل ما عاشق بدنامی و شهرت که نبود 

کم کمک باد غرور  

کم کمک باده زور 

حاصل عشق مرا داد به باد 

روی پیشانی ما 

داغ بدنامی دنیا افتاد 

زورگویی به ضعیفان نیک است 

مرگمان نزدیک است 

 

کاش میشد به عقب برگردیم 

تا تلافی بکنیم  

آن همه بدمستی 

آن همه سستی خویش 

که به عشق رخ هر دلبرکی تب کردیم 

مرگمان نزدیک است  

 

فصل پژمردن گل نزدیک است 

با چنین آتش از شهوت گرم 

گور ما بس سرد است 

آخر این دار فنا 

اول بدبختی ماست 

هر که انکار کند نامرد است 

روشن است اینکه سرانجام هوای دل ما تاریک است 

مرگمان نزدیک است. 

روحت شاد عموی عزیزم

 

نظرات 4 + ارسال نظر
farzad دوشنبه 13 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 05:43 ب.ظ

سلام خانم کلهری.
رفتم وب قدیمی تون رو بازدید کردم که دیدیم
ادرس وب جدیدتون رو گذاشته بودین
و منم اومدم اینجا
خلاصه همه ی شعر رو خوندم واقعا زیبا بود.
اگه مایل به تبادل لینک بودی منو بی خبر نگذارید.
مرسی

بله چرا که نه
با کمال میل
خوشحالم که به من و عموی عزیزم سر میزنید

تــرانـه دوشنبه 13 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 05:45 ب.ظ http://raze-gha3dak.blogsky.com

دعایم گرچه گیرا نیست
دعایت میکنم هر شب
نمیدانم چه میخواهی
از او خواهم برای تو
هر آنچه در دلت خواهی...!
---------------------------------
روحشون شاد
بسیار دل نشین بود!

ممنون عزیز دلم
شما برای من دعا کردی
فقط ازتون میخوام هر وقت که به من و عموم سر زدین برای شادی روح عموم یه صلوات بفرستین
با تشکر عزیزدلم

[ بدون نام ] شنبه 6 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 05:40 ب.ظ

دستت درد نکنه آبجی

من از این شعر خیلی خوشم میاد

خواهش میکنم داداشی
چون میدونستم دوست داری گذاشتم

نقطه دوشنبه 21 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 01:25 ب.ظ

که بود از دور آمد بار دیگر؟
که از نو سبز شد صحرا سراسر
به زیر سقف باز آمد پرستو
به روی بام باز آمد کبوتر

درختان جامه نو خریدند
لباس کهنه خود را دریدند
که بود از دور گلها را صدا کرد
که از خواب زمستانی پریدند

که گل راداد دستور دمیدن؟
به آهو داد فرمان رمیدن؟
درخت میوه دور از دسترس بود
که داده شاخه را درس خمیدن؟

که بود از دور آمد؟آشنا بود
طنین گامهایش بی صدا بود
کتاب سبز برگ و گل به دستش
رسولی از رسولان خدا بود

چه فصلی ؟ فصل بهار است
رگ گلها پراز خون بهار است
زمین خفته را بیدار کردن
نخستین اصل قانون بهار است
* قیصر امین پور*
در پایان سال 91 و در آغاز سال 92 براش آرزوی مغفرت میکنیم و همچنین برای عموتون

سلام
یادش بخیر نوروز 83
عموی خدا بیامرزم ما رو پیش قیصر برد و یه عکس یادگاری انداختیم
منو یاد اون زمان انداختین
ممنون از حضورتون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد