به یاد عمویم عبدالحسین کلهری شاعری از دیار گتوند زادگاه قیصرامین پور

تقدیم به عموی مرحومم عبدالحسین که هرگز یادش از خاطرم نمیره یقیناً اگه زنده بود با دستای خودش این وبلاگو تقدیم به شما میکرد

به یاد عمویم عبدالحسین کلهری شاعری از دیار گتوند زادگاه قیصرامین پور

تقدیم به عموی مرحومم عبدالحسین که هرگز یادش از خاطرم نمیره یقیناً اگه زنده بود با دستای خودش این وبلاگو تقدیم به شما میکرد

ماجرای قبولی من

سلام 

امروز شاید میشه گفت از بهترین روزای زندگیم بود 

بالاخره بعد از مدت ها تاخیر نتایج آزمون استخدامی رو زدن و من رسماً کارمند شدم. کارمند کتابخونه 

این قبولی رو بعد از خدا مدیون عده ای هستم 

اول از همه مادرم که خالصانه و از صمیم قلب همیشه دعاگوی من بود  

پدرم که قبولی من آرزوی کنونیش بود 

دوستان خوبم که همیشه خواهان خوشی های من بودن 

و عموی خوبم عبدالحسین عموی خوبم که به جرات میتونم بگم از روزی که رفته روزی نیست که از یادش غافل باشم 

اما چرا عمو؟؟؟ 

روزی که بار دوم برای مصاحبه اهواز رفته بودم مدیر کل کتابخانه های استان خوزستان از من سه تا سوال پرسیدن دومین سوال از من خواستن که فرهنگ مردم شهرمو براشون شرح بدم

از آقای منصوری اجازه خواستم این سوالو با یه شعر جواب بدم 

با یه شعر از عمو عبدالحسین  

 

گتوند شهر ایمان  

در میان سبزه زاران در میان کوهسار 

دلربایی می کند شهری به هنگام بهار 

 

نام آن گتوند باشد شهر ایمان و امید 

بهر حفظ حرمت آن سعی کن همت گمار 

 

خاک دامنگیر آن هم سرمه ی چشمان ماست 

هر کسی گردد جدا از او جدا گردد قرار 

 

مردم گتوند را مهمان نوازی کارو بار 

مردم گتوند را ایثار وبخشش افتخار 

 

نام آن دار القرار و نام آن زیبا بهار 

مردمانش نیک سیرت درد آنان انتظار 

 

انتظار مهدی موعود در دل هایشان 

صد هزاران آفرین بر این چنین ایل و تبار 

 

هیچ کوهی را ندیدم هم عیار کوه زرد 

هیچ مردی نیست چون گتوندیان در کارزار 

 

هیچ جایی غیر از آن قلب مرا راضی نکرد 

خاک عالم را بگشتم روزهای بیشمار 

 

در خور مدح است و تحسین قدمت این خاک پاک 

معدن عشق است و ایمان خوبی آن ماندگار 

 

آب کارون گر شود جوهر درختان هم قلم 

کم بود بنوشتن از گتوند این زیبا دیار 

 

پاکی دامان زن ها غیرت مردان ایل 

درس ایمان و شهامت مردمانش را شعار   

غزل ها (صفحه 75 و 76)از کتاب عمو 

 

امیدوار کارمند خوبی باشم و تنها هدفم خدمت به همشهریای عزیزم باشه

او می آید

آقا بیا تا زندگی معنا بگیرد
شاید دعای مادرت زهرا بگیرد
آقا بیا تا با ظهور چشم هایت
این چشم های ما کمی تقوا بگیرد 

میلاد قائم آل محمد رو به همه دوستان تبریک می گم  

شعر عمو  تقدیم به محضر مبارک آقا امام زمان(عج) 

                                         او می آید

مهدی موعود می آید ز راه 

نور می بخشد به شب های سیاه 

 

می کند شاهان عالم را فنا 

می دهد معنا به اسم پادشاه 

 

قلب ها را می کند از غم رها 

دور می سازد زدل شوق گناه  

 

خود خبر دارد که دور از روی او 

کار ما اشک است و درد و رنج و آه 

 

او که آید مهربانی می کند 

رهنمایی می کند از اشتباه 

 

می دهد این قلب هامان را جلا 

می نماید دشمن ما را تباه 

 

جاودانی می کند این عشق را 

دیر پا می سازد عشق گاه گاه  

 

نام او بر لب بیاوردم دمی 

آهوی وحشی دل شد سر به راه 

 

تحفه او می دادو نامش دادرس 

درگه عشقش مثال دادگاه 

 

خوب می داند که تا مقصد کجاست 

گر بگیرد ردپای یک گناه 

 

خوبی بسیار دارد شیر ما 

مهربان و نور بخش و دادخواه 

 

عیب پوش و جرم بخش و دستگیر 

بی توجه بر شه زرین کلاه 

 

با گروهی اندک و اندک سلاح 

می شود غالب به هر خیل و سپاه 

 

جمع اضداد است نور قلب ها 

مظهر مهر است و شیر رزمگاه 

مثنوی ها (صفحه 110 و 112) از کتاب عمو

 

روز تولد تو.........

قصه تلخ جدایی نشود  باور من 

شاید این است که هر صبح بخواهم زنسیم 

تا برایم خبر آرد زتو ای خوب ترین پاکی ناب 

 

 

 

سوم خرداد، زاد روزت مبارک عموی خوبم 

اگه بودی الان 39 سالت بود 

 . 

 

.

تولد عمو رو به عموی خوبم تبریک میگم، سال روز آزاد سازی خرمشهر رو به همه و میلاد امام علی (ع)و روز پدر رو به همه پدرای دنیا مخصوصا به آغایی خوب خودم تبریک میگم .  

.

راحت نوشتیم بابا نان داد، بی آنکه بدانیم بابا برای نان همه جوانیش را داد.

عموی هنرمندم

سلام به همگی

چند وقتی بود نمیدونم چرا حس آپ کردنو نداشتم بهانه های خوبی بود اول که شهادت حضرت فاطمه بعد از اون هم روز مادر و میلاد بانو دو عالم و روز معلم. عمو هم به این مناسبات شعرهای خیلی قشنگی سروده بود اما نمیدونم چرا، یا شاید بهتره بگم دستم به قلم که نه به صفحه کلید نمی رفت. تا اینکه دیشب باخبر شدم که فردا، یعنی امروز قراره داخل سالن آمفی تئاتر اداره فرهنگ و ارشاد مراسم تجلیل از هنرمندان تئاتر شهر باشه عمو عبدالحسین هم که از فعالان و بانیان این حرفه در شهرستان بود. به همین خاطر ما یعنی خانواده عبدالحسین هم به این مراسم دعوت بودیم.

مراسم خیلی خوبی بود. خوشحالم از اینکه بعد از گذشت تقریباً نه سال یاد عمو رو در خاطره ها زنده و ماندگار می بینم. واما بازهم جای عموم رو کنار دوستاش خالی میدیدم. مراسم امروز بخش های خیلی خوب و جدید و متنوعی داشت

آقای خلیلی مسئول کتابخانه شهید امامی هم از عمو خاطره ای رو تعریف کردن، خیلی از خاطرات بودن در کنار عمو جلو چشمام زنده شد که بی اختیار اشک رو مهمان گونه های من و خانواده خوبم کرد.

شاید اینجا صدای من به جایی نرسه و باید برای شنیدنش خارج از محیط مجازی فریاد بزنم اما میخوام همینجا در حضور عموی خوبم از آقای حاج محمد علی اسدی رئیس اداره فرهنگ و  ارشاد اسلامی و آقای مجتبی الیاسی گماری،مجری برنامه، خواننده ی بی نظیر شهرم، دوست و رفیق شفیق عموم بی نهایت سپاسگذاری کنم.

اجرکم عندالله

 

قلب سنگی

قلب سنگی  

قلب هامان همه از چوب و گل و آهن و سنگ 

گـر بمیـریم نگـردد بر ما کس دلتنــگ 

 

شد فنا واژه ی زیبای محبت ای دوست 

دور شد عشق زما وای هزاران فرسنگ 

 

مهرها، عاطفه ها ، آن لب پر خنده ی ما 

جای خود را بدهد کینه و خودخواهی و جنگ 

 

شــد وفادارتـریـن یار، جفــاکار ترین 

زشت گشته است وفا، گشته جفا خوب و قشنگ 

 

 

 

غزل ها (صفحه 82) کتاب عمو