به یاد عمویم عبدالحسین کلهری شاعری از دیار گتوند زادگاه قیصرامین پور

تقدیم به عموی مرحومم عبدالحسین که هرگز یادش از خاطرم نمیره یقیناً اگه زنده بود با دستای خودش این وبلاگو تقدیم به شما میکرد

به یاد عمویم عبدالحسین کلهری شاعری از دیار گتوند زادگاه قیصرامین پور

تقدیم به عموی مرحومم عبدالحسین که هرگز یادش از خاطرم نمیره یقیناً اگه زنده بود با دستای خودش این وبلاگو تقدیم به شما میکرد

شکار عشق

 

وقتی نگاه من به چشم نازت افتاد   

ایمان من در پیش چشمان تو جان داد  

بردی تو غارت دین من را با نگاهی  

آن شب تمام هستیم را بردم از یاد  

بردی قرار از جان من ای جان شیرین  

آخر سکوتم بود محکم تر زفریاد   

از چندو چون عشق آگه نیستم من  

دانم که بی تو شمع عمرم هست بر باد  

جانا شکار عشق کار قلب ما نیست  

چشمان آهوی تو ما را کرده صیاد  

عشق است راز خوب یا بد زیستن ها  

هر دل فقط با عشق میگردد دمی شاد

تا عشق روی خوب شیرین در میان نیست  

کی می توان فهمید حال زار فرهاد 

.  

متحرک - جدید - تصاویر زیبا ساز - وبلاگ

  

غزل ها (صفحه 69 ) از کتاب عمو

سراب آرزوها

لبان سرخ تو از عشق می گویند 

و چشمان سیاهت چیز دیگر را 

پذیرایم، بگو تا بشنوم آن حرف آخر را  

سراب آرزوها بود آن عشق دروغینت 

نویدش جز سیاهی نیست 

و فرجامش که رسوایی است 

و آن اشک ریا کارانه ات را  

بباران بر کویر خشک گور من 

که شاید لاله ای از خاک رستن را بیاغازد 

به عشق مهربانی بر دل من دل بسوزاند 

خیال خال تو سر در گمی ها را 

و دست و پا زدن در منجلاب بی کسی ها را 

نصیبم می کند زیبا 

بلی زیبا 

 

تو که چشمان زیبا داری و اندیشه ای بس زشت 

باور کن 

که فردایی که قد لحظه ای بسیار نزدیک است 

مرا رسوای عالم میکند چشمت 

اگر سبک و سیاق زندگی این است 

که من از دست تو 

هر لحظه در رنج و عذابی وحشت آلودم 

سلامم را به مرگ مهربانم میرسانم زود 

و نفرین می کنم بر دشمنی که دوستت دارد 

 

هزاران بار میگفتی 

حساب عشق تو پاک است 

برای عشق بازی سینه ات چاک است 

بلی عشق تو را دیدم و پاکی حسابش را ندیدم لحظه ای حتـّی  

و صدها صد هزاران تار مو در لای درزش یافتم      افسوس 

و عشقت ذره ای بدتر 

و وحشتناک تر از یک شب کابوس 

و من از زندگی دل می کنم امشب 

و زیبا مرگ شیرین را 

سلامش می کنم در بامداد صبح فردا، نه همین امشب 

 

ببین تلخی آزارت 

برایم سخت شیرین می کند آغار مردن را 

و پایان می دهم بر بخت تو 

آن لذّت افسوس خوردن را 

 

سلام اوّلینت بوی خون می داد 

نگاه آخرینت شکل آتش بود 

به پاس خاک بر سر کردنت امشب 

تمام خاطراتم را دهم بر باد 

 

و دیگر هر چه بادا باد. 

 

(نو سروده ها) صفحه 119 از کتاب عمو

عزیز فاطمه

 

 

ایام سوگواری سرور و سالار شهیدان رو به همه دوستان تسلیت میگم. 

مرحوم عمویم مداح اهل بیت بودن 

آخرین نوحه ای که خوندن محرم سال ۸۲ بود اونم به زبان خودمون یعنی لری 

معنیشو ننوشتم چون فکر میکردم راحت باشه 

هر کدوم از دوستان که متوجه معنی فارسیش نشدن نظر بذارن با کمال میل به همه دوستان  پاسخ خواهم داد 

 

                 عزیز فاطمه 

زینب عزیز فاطمه سرت سلامت 

شیرونته نِوینی تا روز قیامت 

 

بعد علمدارم کسی نی وادیارم 

کم طالعی بد خوویَه کنین بیارم 

 

داغ جوونم تش نها به استخونم 

ای کاش بعد نوگلم مُ هم نمونم 

 

عباس علمدارم تونی داغت نوینُم 

دستت بلند کُ تا که مُ سایس نشینم 

 

ایسو که بینم دست تو صد پاره آوی 

واخوم اگم زینب دیه بیچاره آوی 

 

ارسی که یا زمن تیام وِ‌‌ رنگ خینه 

شادی کنه دشمن زحالم چون زوینه 

 

چندی کشم آه از دلم چندی خورم غم 

جونم ز لاشم هی زنه در، سی تو کم کم 

 

داغ کسی چی مو گرو نی ایها الناس 

عباس روه سی او کسی نیره ودینداس 

 

خینه آغانه هو که رخته رویه مشت خاک 

خاک من سرس با ایشلا سینس بوا چاک 

 

عباس علمدارم تونی مردم زتشنی 

دستت اگر تیری خوره نوا نشینی 

 

مشکه بگر وا دندونات بچو صغیرن 

ظلم گرونیه ز بی اووی بمیرن 

 

تش نان و خیمه کافرو  بخت بیارم 

نیخم که نامحرم بوینه حال زارم 

 

آهی کشیمه تا دل دنیا بسوزه 

شمر لعین خیر نوینی دنیا دو روزه 

 

ماری زنات دلت اووه با کاردو خنجر 

بری سر آغانه و جونس کنی در  

  

 

دو بیتی عمو

باران

به‌به‌چه روح‌نواز است طبع‌لطیف باران    چه رحمت عجیبی‌است تشکّر از خدامان

باران همی فرودآی از آسمان آبی           جاری نمای رودی‌در دشت و در بیابان 

 

 

 

مریم

دیشب عروسی خواهرم مریم بود جای همه دوستان خالی 

تصور اینکه دیگه آجیمو تو خونه کنارمون نبینم برام سخته وقتی لباساشو تو خونه میبینم انگار دارم دیونه میشم 

دیشب انگار داشتن یه تیکه از وجودمو ازم جدا میکردن خدا میدونه چقد گریه کردم موقع رفتنش 

 

عمو یه شعر داره که اسم مریم داخلش اومده 

هدیه عمو به برادر زادش که شب عید غدیر جشن عروسیش بود  

جمع بی غم

 

دل خوش به یک آینده مرموز و مبهم 

افتاده ام در دام چشمان تو مریم 

 

اینجا کسی با تشنه بودن آشنا نیست 

وقتی گل باغ دو چشمم هست شبنم 

 

تردید دل را برطرف کن بهترینم 

زخم مرا ناز نگاهت هست مرهم 

 

یک روز خواهم رفت با قلبی شکسته 

آوخ که اینجا شمع عمرم سوخت کم کم 

 

نیمی زعمرم را فریبی سخت خوردم 

همسایه بودم سال ها با جمع بی غم 

 

باور نکردم گرچه داغ رفتنت را 

شادان نبودم بی گل روی تو یک دم 

  

 

آرزو میکنم خوشبخت بشی آبجی مهربونم